
مهیار ایرانپور
آنچه امروز قاسم شعله سعدی می گوید همان است که پیش از او اکبر گنجی نیز می گفت!
ولی آیا خواست خانواده های قربانیان و غارت شدگان این چهار دهه نیز همین است؟
آیا این افراد اعتقادی به نظر مردم و عدالت و جبران خسارات دارند؟
چرا تا ملت حرکتی می کند و یا شاهزاده پیامی صادر می کند سر و کله این افراد پیدا می شود؟
چگونه است که این افراد از قضا همگی به شاهزاده و پهلویسم آلرژی دارند یا نهایتاً وی را فقط در حد یک محلل به سود خود می خواهند؟
چگونه است که یک فعال پادشاهی خواه و یا یک عضو حزب پان ایرانیست صرفاً بخاطر عضویت و کامنت گذاشتن در یک گروه در فضای مجازی بی سر و صدا احضار و بازداشت و محاکمه و محبوس و خاموش می شود و یا حتا در زندان جان می بازد ولی چنین افرادی با تأمین مالی کافی بعنوان زندانی سیاسی و فعال و سیاستمدار و کارشناس و مهمان و …. سر از تلویزیونها و محافل سیاسی خارج کشور در میآورند؟
چگونه است که لبه تیز حمله این افراد فقط رو به ولی فقیه و بخش اسلامی رژیم است و همواره در حال حفظ و تطهیر بخش جمهوری رژیم هستند؟
البته طبیعی است که کادر سابق کمیته و سپاه و اطلاعات و دادستانی انقلاب و نمایندگی مجلس و … چنین خواسته هایی داشته باشند ولی چه کسی به این افراد اجازه داده از طرف ملت ایران حرف بزنند و ببخشند و فراموش کنند و مصونیت و سهم بدهند؟
و دهها پرسش دیگر که تا جریان منحط و منحوس پنجاه و هفتی با همه ریشه ها و شاخه های آن بر ایران چنگ انداخته است و هر از گاهی یک صادراتی و سلبریتی و شومن و کوتوله سیاسی به صحنه روانه می کند باید پرسید و علت ظهور هر کدام را جداگانه بررسی کرد تا بار دیگر ملتمان را به بیراهه و بن بست نبرند.
مهیار ایرانپور
٢٣ آذر ۱٣٩٩